جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بر آستان جانان

مهربان ترین!!!

    خاله مهتاب خیلی دوستت دارم تو بهترین خاله دنیا هستی همه بچه های دنیا به من حسودی می کنند آخه خاله ای مثل تو که اینقدر منو دوست داری واسم وقت می ذاری حتی وقتی خیلی خسته ای سرت درد می کنه خوابت میاد اما بازم کنار منی باهام بازی می کنی بازم هوای منو داری اینقدر خوشحالم تو هستی اینقدر خوشحالم  تو خاله من هستی اینقدر خوشحالم که تو را دارم می دونم وقتی تو باشی من دیگه تنها نمی مونم به اندازه همه برگها و شکوفه ها به اندازه آسمان به بزرگی خورشید دوستت دارم خاله مهتابم ...
8 تير 1393

پیاده روی عاشقانه در عصری بهاری..

        حرفهای دلبرانه،خنده های عاشقانه مست مستم از نگاهت،آن نگاه دلبرانه بوسه بر لبهای شیرین،بوسه های عاشقانه دست در ست می رویم  به سوی خانه   نقل و نباتم،شکرپنیرم جانانم درد و بلات تو جونم فدات بشم مادر که روز به روز خانوم تر می شی. چندوقت قبل 28 خرداد اصفهان بودیم و من و تو دو روز را با هم،فقط من و تو،گذروندیم. روز اول رفتیم چهارباغ می خواستم واست عروسک شرک یا اسمورف بگیرم که خودت اختاپوس را انتخاب کردی... بعدش دوتایی دست تو دست رفتیم طرف آمادگاه..در عصر خنک یک روز بهاری،در چهارباغ با اون صفای همیشگی من و تو با هم بودیم...
5 تير 1393
1